وضعیت زنان در زندان قرچک ورامین و سودجوییهای دستگاه قضاییه
زندان فرصت بینظیری است برای بازنمایی نابرابری و نقش حیاتی پول در برساختن سلسله مراتب, در فضایی کوچک. پول در زندان بسیار حیاتی است و کافی است پول نداشته باشی تا در اعماق سلسله مراتب دست و پا بزنی و حتی از آب و خوراک مناسب نیز بیبهره باشی.
میوه و سبزیجات جزو جیرهی زندان نیست و بالطبع تنها کسانی میتوانند به آن دسترسی داشته باشند که پول داشته باشند و بتوانند از فروشگاه زندان میوه و سبزیجات بخرند.
حتی آب آشامیدنی نیز در دسترس نیست, آب شور و تلخ قرچک برای شستن لباس هم مناسب نیست و خط شورهای که بر روی لباس برجا میگذاشت, نیازمند تلاش دوبارهای برای پاکسازی بود. از حوضچهی کوچکی که به اصطلاح شیر آبی آشامیدنی داشت با ارفاق میشد برای مسواک زدن استفاده کرد و تلاش بچهها برای آشامیدن از آن با حالت تهوع شدید, ناموفق مانده بود. در زندان برای آشامیدن آب هم باید پول داشته باشی تا بتوانی بطری آب معدنی را از فروشگاه زندان تهیه کنی.
اما کسب پول هم ماجرایی جداگانه دارد, زندانیان محروم چارهای جز کارگری در زندان ندارند, چند نفر از زندانیان وظیفهی نظافت سرویسها را بر عهده داشتند, شب به شب زن میانسال ریز نقشی با چهارچرخهای بزرگ میآمد, به انتهای بند میرفت, سطلهای بزرگ و سنگین از زباله ۱۲۰ زندانی را خالی میکرد, روی چهارچرخه میگذاشت, چند ردیف حمام و دستشویی زندان را تمیز میکرد و میرفت. دستمزد این زنان کارگر نه با زندانبانان که با زنان زندانی بود و هر کدام موظف بودند ماهانه هزار و پانصد تومان به عنوان دستمزد به این زنان بدهند …
تعداد دیگری از زندانیان در کارگاههای اشتغال زندان مشغول به کار بودند. زندانیان کارگر باید پیش از ساعت ۹ صبح به کارگاه میرفتند و تا ساعت ۵ آنجا میماندند. روزی ۸ ساعت کار در ازای دستمزدی به شدت ناچیز! گروه کارخانجات حامی که زیر نظر قوهی قضاییه جنایتکار است این کارگاهها را ایجاد کرده است. که فقط برای استثمار این زنان محروم و بی پناه و بیگاری اجباری با دستمزد ناچیزی است که زندانیان زن بدون هیچ حمایتی بالاجبار تن به این کار ها میدهند.
مطهرنژاد گفته است نیمی از این دستمزد به خانواده زندانی تعلق میگیرد و ۲۵ درصد برای زندانی پسانداز میشود و ۲۵ درصد به زندانی تعلق میگیرد. وی این کار را در راستای حمایت از خانوادههای زندانیان دانسته است. به عبارت دیگر در بهترین حالت گروه کارخانجات حامی که تحت نظر قوهی قضاییه است به جای این که به زندانی یک میلیون تومان حقوق بدهد؛ ۵۰۰ هزار تومان دستمزد در نظر میگیرد, و ۲۵۰ هزار تومان را به خانواده زندانی میدهد و این را حمایت از خانواده زندانی میداند (تصور کنید خانوادهای با حداقل یک یا دو فرزند قرار است با این مبلغ زندگی کند). ۱۲۵ هزارتومان را به زندانی میدهد و ۱۲۵ هزار تومان را هم باز قوه قضاییه با عنوان پس انداز برای زندانی!برمیدارد. پساندازی که زندانی تا زمان آزادی به آن دسترسی ندارد. اما این پایان فاجعه نیست, دستمزد ماهی پانصد هزار تومان برای زنان زندانی رویایی بیش نیست. آنان در ازای روزی ۸ ساعت کار تنها ماهی ۲۰ هزار تومان دریافت میکنند. بازسازی فاجعه بار تفاوت دستمزد میان زنان و مردان در بیرون از زندان!
زنی که بیرون از زندان سرپرستی خواهر معلولش را برعهده داشت, جانماز دوخته شدهی زیبایی را نشانم میدهد و میگوید این «جانمازهای مدافع حرم» را در کارگاه زندان برای مدافعین حرم میدوزند. زن ادامه میدهد که پرده برای قطارها می دوزند با ماهی ۱۰ هزار تومان و خیاطیهای تخصصیتر مثل همان جانمازهای مدافع حرم دستمزدهای بالاتری دارند؛ ماهی ۶۰ هزار تومان! صنعت پرسودی است زندانداری!
تصویر زنانی فرورفته در خود که میبافند و میبافند و میبافند. تصویر زنی با بازوانی که بر روی جراحتهایش گوشت اضافه روییده است, تصویر دختر جوانی که ناپدریش را هنگام تعرض به خود کشته است, تصویر زنی که شوهرِ زنبارهاش را کشته و سالها از دیدار دخترش محروم مانده است, تصویر دختری که ادعا داشت مدل بوده است و روزی چند بار لباس عوض میکرد, تصویر زنی با دندانهای ریخته که بدش نمیآمد گاه به گاه دختران جوان را دستمالی کند, تصویر شادمانیهای غمانگیز موقع شنیدن خبر آزادی یک همبندی, تصویر اشک ها پس از رفتن زندانیِ آزاد شده, تصویر گنجشکهایی که هر روز سرخوشانه برای خوردن پسماندهی غذای زندانیان به باغچهها هجوم میآوردند و تصویر زبالههای سوختهای که بر سرمان میباریدند… میدانم قرچک رهایمان نخواهد کرد.
میوه و سبزیجات جزو جیرهی زندان نیست و بالطبع تنها کسانی میتوانند به آن دسترسی داشته باشند که پول داشته باشند و بتوانند از فروشگاه زندان میوه و سبزیجات بخرند.
حتی آب آشامیدنی نیز در دسترس نیست, آب شور و تلخ قرچک برای شستن لباس هم مناسب نیست و خط شورهای که بر روی لباس برجا میگذاشت, نیازمند تلاش دوبارهای برای پاکسازی بود. از حوضچهی کوچکی که به اصطلاح شیر آبی آشامیدنی داشت با ارفاق میشد برای مسواک زدن استفاده کرد و تلاش بچهها برای آشامیدن از آن با حالت تهوع شدید, ناموفق مانده بود. در زندان برای آشامیدن آب هم باید پول داشته باشی تا بتوانی بطری آب معدنی را از فروشگاه زندان تهیه کنی.
اما کسب پول هم ماجرایی جداگانه دارد, زندانیان محروم چارهای جز کارگری در زندان ندارند, چند نفر از زندانیان وظیفهی نظافت سرویسها را بر عهده داشتند, شب به شب زن میانسال ریز نقشی با چهارچرخهای بزرگ میآمد, به انتهای بند میرفت, سطلهای بزرگ و سنگین از زباله ۱۲۰ زندانی را خالی میکرد, روی چهارچرخه میگذاشت, چند ردیف حمام و دستشویی زندان را تمیز میکرد و میرفت. دستمزد این زنان کارگر نه با زندانبانان که با زنان زندانی بود و هر کدام موظف بودند ماهانه هزار و پانصد تومان به عنوان دستمزد به این زنان بدهند …
تعداد دیگری از زندانیان در کارگاههای اشتغال زندان مشغول به کار بودند. زندانیان کارگر باید پیش از ساعت ۹ صبح به کارگاه میرفتند و تا ساعت ۵ آنجا میماندند. روزی ۸ ساعت کار در ازای دستمزدی به شدت ناچیز! گروه کارخانجات حامی که زیر نظر قوهی قضاییه جنایتکار است این کارگاهها را ایجاد کرده است. که فقط برای استثمار این زنان محروم و بی پناه و بیگاری اجباری با دستمزد ناچیزی است که زندانیان زن بدون هیچ حمایتی بالاجبار تن به این کار ها میدهند.
مطهرنژاد گفته است نیمی از این دستمزد به خانواده زندانی تعلق میگیرد و ۲۵ درصد برای زندانی پسانداز میشود و ۲۵ درصد به زندانی تعلق میگیرد. وی این کار را در راستای حمایت از خانوادههای زندانیان دانسته است. به عبارت دیگر در بهترین حالت گروه کارخانجات حامی که تحت نظر قوهی قضاییه است به جای این که به زندانی یک میلیون تومان حقوق بدهد؛ ۵۰۰ هزار تومان دستمزد در نظر میگیرد, و ۲۵۰ هزار تومان را به خانواده زندانی میدهد و این را حمایت از خانواده زندانی میداند (تصور کنید خانوادهای با حداقل یک یا دو فرزند قرار است با این مبلغ زندگی کند). ۱۲۵ هزارتومان را به زندانی میدهد و ۱۲۵ هزار تومان را هم باز قوه قضاییه با عنوان پس انداز برای زندانی!برمیدارد. پساندازی که زندانی تا زمان آزادی به آن دسترسی ندارد. اما این پایان فاجعه نیست, دستمزد ماهی پانصد هزار تومان برای زنان زندانی رویایی بیش نیست. آنان در ازای روزی ۸ ساعت کار تنها ماهی ۲۰ هزار تومان دریافت میکنند. بازسازی فاجعه بار تفاوت دستمزد میان زنان و مردان در بیرون از زندان!
زنی که بیرون از زندان سرپرستی خواهر معلولش را برعهده داشت, جانماز دوخته شدهی زیبایی را نشانم میدهد و میگوید این «جانمازهای مدافع حرم» را در کارگاه زندان برای مدافعین حرم میدوزند. زن ادامه میدهد که پرده برای قطارها می دوزند با ماهی ۱۰ هزار تومان و خیاطیهای تخصصیتر مثل همان جانمازهای مدافع حرم دستمزدهای بالاتری دارند؛ ماهی ۶۰ هزار تومان! صنعت پرسودی است زندانداری!
تصویر زنانی فرورفته در خود که میبافند و میبافند و میبافند. تصویر زنی با بازوانی که بر روی جراحتهایش گوشت اضافه روییده است, تصویر دختر جوانی که ناپدریش را هنگام تعرض به خود کشته است, تصویر زنی که شوهرِ زنبارهاش را کشته و سالها از دیدار دخترش محروم مانده است, تصویر دختری که ادعا داشت مدل بوده است و روزی چند بار لباس عوض میکرد, تصویر زنی با دندانهای ریخته که بدش نمیآمد گاه به گاه دختران جوان را دستمالی کند, تصویر شادمانیهای غمانگیز موقع شنیدن خبر آزادی یک همبندی, تصویر اشک ها پس از رفتن زندانیِ آزاد شده, تصویر گنجشکهایی که هر روز سرخوشانه برای خوردن پسماندهی غذای زندانیان به باغچهها هجوم میآوردند و تصویر زبالههای سوختهای که بر سرمان میباریدند… میدانم قرچک رهایمان نخواهد کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر