مقدمه ای بر ضرورت حیاتی فعالیت های حقوق بشری و روشنگری در جامعه ایران
آرش امیدوار
بدون شک برای تمام آزادیخواهان ایران آرزوی روزیکه اجرای اصول دموکراسی دراین سرزمین کهن مجریشود ، یک رویای بی بدیل است اما امروز ما با دو مشکلکه برای تاریخ تمدن بشری حل آن نزدیک به 400سالطول کشید توامان روبرو هستیم.
اول ساختار حکومتی که بر پایه استبداد دینی است و درتقابل کامل با دموکراسی و معیارهای حقوق بشر می باشدودوم تفکر خرافی اسلامی که از نگاه مدرن به دنیا فاصلهای فاحش داشته اما خود را با عقاید شبه علمی دائماًتطهیرمی کند.
جوامع غربی از این دو مانع ابتدا به مدد رنسانس و سپسفیلسوفان عصر روشنگری و با عبور از بتهای ذهنی ودینی عبور کرده و لااقل رابطه ی خود را با دین و شخص شخیص خدای دینی مجددا تنظیم کردند و نماینده وی را ازبلندای عرشی دستگاه حاکمه به زمین آوردند؛ سپس دربرابر مستبدین قرون جدید و در نهایت دیکتاتورهایمعاصر با حرکت به سمت حاکمیت محض قانون از راهتصویب
قوانین ضد دیکتاتوری (چرخش نخبگان )، شایسته سالاری و پیگیری قوی مطالبات مدنی ، از اواسط نیمه دوم قرنبیستم به دموکراسی دست یافتند.
در ایران ،خوشبختانه بعد از تجربه شکست خورده سال 57 و قبل از آن دیکتاتوری مدرن رضا شاهی ، نسلجدیداکنون بدون نگاه به شعارهای مسخ کننده دینی ، به دنبال اجرای واقعی مطالبات طیف گسترده ای از افراد جامعه ورسیدن به الگوی زندگی مدرن و شریف انسانی است.
شاید حتی یک دهه قبل نگاه به اخبار دگر اندیشان و اقلیتهای دینی و اجتماعی و حتی محیط زیستی در حوزه تفکرعمومی جامعه ایران جایگاهی نداشت. اما به برکت جمهوری اسلامی و ساختار و عملکرد فاسد آن، امروز ، جامعهایران می داند تنها راه احیای امور ، رسیدن به جامعه ای پر تکاپو با حمایت از منتقدان و صداهای غیر خودیاست.حجم اخبار تولید شده در رسانه های اجتماعی که بخش عمده ای از آنها مربوط به اخبار دستگیری و مجازاتهایدوستداران و فعالان حقوق بشر در سراسر کشور است و آمار چشم هایی که این اخبار را به دقت می خوانند گویای اینموضوع است که این دوره ، نه اینکه قتل های زنجیره ای رخ ندهند که دیگر حمایت افکار مردمی به مدد اسلام و دینرسمی در کشور را ندارند؛ به عبارت دیگر حتی در طیف های سنتی جامعه ایران (همانها که به عشق رسیدن به رویایبهشت حکومت اسلامی ، در انقلاب شرکت کردند) شکی عمیق ایجاد شده است .
طی چهل سال گذشته جامعه ایران تنها گوشی برای موعظه و مونولوگ بوده است از خطبه های نماز جمعه تا رسانهمیلی ، از مدارس ابتدایی تا ارگانهای دولتی همه و همه ....تنها شنونده بوده اند اما امروز ، تک تک نسل جدید در حالشرکت در گفتمان شکاکیت و قداست شکنی از ساختارهای دینی و استبدادی است و به مدد شبکه های اجتماعی، فضایبحثهای عقیدتی و سیاسی به شدت در حال گسترش هستند . گسترش آگاهی های عمومی در حوزه های فرهنگ و سیاستمنجر به یک خود آگاهی جدید شده است .
نتیجه این بیداری از تعطیلات تاریخی، آن شده است که همگان متفق القول هستند که جمهوری اسلامی باید برود وطیف وسیعی از قشر تحصیل کرده کشور (برخلاف سال 57) راهی بجز اصلاح ساختارهای سیستم حکومتی مبتنی براصول حقوق بشر و دموکراسی را در سر ندارند.
اما موردی که تا رسیدن به جامعه ای کاملا آزاد ،جایی که در آن دگر اندیشان - از کسروی تاسید امامی و هکی - بدونترس از جان و تحت حمایت دولت برخاسته از دل مردم و حاکمیت قانون انتقاد کنند، نباید فراموش کنیم، آن است که تازمانی که حتی درصدی از قشر سنتی جامعه ایرانی با تلاش تبلیغات وسیع در مراسمات دینی و از سر ناآگاهی و یاپروش خانواده های سنتی و درنتیجه کاشته شدن ایدئولوژی و الگوی اجرای احکام اسلامی بصورت تک صدایی، از نامحکومت سکولار می ترسند و سکولاریسم را تنها بعنوان محدود کننده اجرای تعالیم دینی خود می بینند در واقع یکمانع جدی در راه تحقق و نهادینه شدن فرهنگ دموکراسی وجود دارد. بدون شک رژیم فاسد کنونی خواهد رفت اما برای آنکه به جامعه ای آزاد مبتنی بر معیارهای انسانی دست یابیم راهدرازی در پیش است .چرا که تفکر دموکراتیک مبتنی بر افکار عمومی مهمترین رکن اساسی در حمایت از یک نظامپایدار دموکراتیک می باشد و ایجاد آن نه مبتنی بر احساسات شدید و آنی بلکه نیازمند کار مداوم ، پیگیر و رد شدن ازموانع عقیدتی وعرفی ریشه دار تاریخی است. هیچ نظام دموکراتیکی تا زمانی که مردم با تمام وجود معنای آزادی و ضرورت صیانت از آنرا درک نکنند ، پایدار نخواهد بود. از اینرو مبارزه با خرافات و زدودن قوانین ضدحقوق بشریاسلام و حداقل تقلیل آن به یک الگوی اسلامی تحمل گرا و تعامل گرا همیشه در اولویت آزادیخواهان خواهد بود.
این درحالی است که دینی که اکنون با آن روبرو هستیم با تبلیغ و اجرای قوانینی چون نفی سبیل و برتری دادن فردمسلمان بر دیگران و نه براساس شایسته سالاری ، ملاک پیشرفت را تنها تمسک به دین که مبتنی بر دیدگاهی غیرعلمی و ضد حقوق بشری است میداند و بدین ترتیب به ضد انسانی ترین روش به نوعی مسلمان پرستی و تبعیض را درقرن 21ام ترویج می کند .
در یک کلام تلاش برای فهماندن و قبولاندن این نکته که هر فرد به صرف انسان بودن دارای حق پیشرفت است و آزادیبیان و ترویج عقایدش را تا زمانی که برضد حقوق بشر نباشد باید به عنوان حقوق اولیه اش برسمیت شناخت باید تبدیلبه یک فرهنگ همگانی شود.
تجربه تاریخی ایران در زمینه تقدس زدایی دین و جدایی دین از حوزه های سیاست در دوران پهلوی اول و دوم ایندرس ارزشمند را به خوبی منعکس می کند.
برای نمونه یکی از راههایی که در دوران رضا شاه برای محدود کردن ( و نه آنگونه که مذهبیون ادعا کرده اند سرکوبوریشه کنی ) دین اسلام به اجرا در آمد و در دوران پهلوی دوم نیز تداوم یافت، آموزش و پرورش مبتنی بر اصول ملیگرایی و وطن پرستی بود؛ اما از آنجا که بخش وسیعی از بدنه جامعه ایران آن زمان تحت سلطه تفکر دینی قرار داشتدر عمل ما شاهد رویگردانی بسیاری از طبقه متوسط شهری از آموزش و پرورش وقت بودیم. این طیف وسیع با حرامدانستن غیر رسمی آموزش و پرورش و حتی ممانعت از تحصیل دختران ،از عرفی شدن اینگونه آموزش جلوگیری میکرد.این رویه هر چه از طبقه شهری جامعه ایران به سمت طیف شهرستان ها و روستاها فاصله می گرفتیم ،به علت نفوذفراوان تعالیم دینی و روحانیون شیعه بیشتر مورد اقبال عمومی بود و بارزتر می شد ؛ این وضعیت در دوران حکومتپهلوی دوم نیز ادامه داشت .
اما با اتفاق سال 57 و روی کار آمد رژیم اسلامی و اجرای اسلامی سازی کلیه برنامه های آموزشی، بخش عظیمی ازجامعه ایران این محدودیت خود ساخته را کنار گذاشته و فرزندان خود -بویژه دختران - را به مدارس فرستادند.
این اقدام با مشخص شدن مضرات ، نواقص و ایرادات اساسی یک حکومت شیعی رسمی که اینبار توسط گروه عظیمیاز جامعه تحصیل کرده –تک تک زنان و مردان - دیده میشد ناخودآگاه اندیشه های مدرن و حرکت به سمت دموکراسیرا یک گام اساسی به پیش برد. در واقع 40 سال عملکرد حکومت دینی در تمام بیلبوردها در معرض قضاوت و سنجشافکار عمومی قرار گرفت و امروزه شرایط فشارهای جهانی و سوء مدیریت وفساد این دستگاه ، فشار را بر اکثریتطرفدار دین رسمی بسیار ملموس کرده است و آنان لااقل امروز توان دفاع از ظلم آشکار حکومت اسلامی و را در اینابعاد گسترده ندارند.
اما هنوز هم در صورت تشکیل یک حکومت سکولار - که قطعا بعد از رژیم فعلی روی کار خواهد آمد - و پنهان شدندوباره بیماری "داعیه حکومت جهان شمول اسلامی " بیم آن می رود که بخشی از جامعه که هنوز جایگزینی برایاندیشه های دینی در زندگی خود نمی یابند و بدون آن نمی توانند به زندگی خود معنا ببخشند دوباره با اقداماتی منفعلانهتاریخ ایران را به عقب بازگردانند . موضوع آنجا اهمیت می یابد که در 40سال گذشته تندرو های اسلامی با قدرتگرفتن از توده های مردم ( که عموما در حالت عادی تندرو نیستند) و با سوء استفاده از جهل مقدس آنان دست به اقداماتضد بشری فراوان در داخل و خارج از کشور زده اند.
مهمترین دشمن بیماری استبداد دینی و هرنوع دیکتاتوری مسلما اطلاع رسانی و آموزش دائمی مبانی دموکراسی ، حقوقبشر و شفاف سازی نسبت به عملکرد ساختارهای هر حکومتی در میان شهروندان عادی جامعه است .باید برای تمامیاقشار جامعه در این فرصت تاریخی که ابزارهای سیستمی و اجتماعی استبداد تاریخ ما در نهایت ضعف قرار دارد ،روشن شود که چرا دموکراسی و اجرای مبانی حقوق بشر در تمامی ابعاد آن از آزادی بیان و رعایت حقوق اقلیت ها ودگراندیشان تا رسیدگی جدی به دغدغه های محیط زیستی و ... برای ساختن حال و آینده اقتصادی و اجتماعی تک تکشهروندان جامعه اهمیتی حیاتی دارد و چرا اجرای یک دین رسمی در سطح جامعه می تواند فاجعه بار باشد ؟
رژیم جمهوری اسلامی به خوبی به نقش موثر فعالیتهای بشر دوستانه واقف است قتل نویسندگان و آزادیخواهانی کهبرای نهادینه کردن مفاهیم دموکراسی از دل و جان تلاش داشته اند تنها بخشی از تلاش این حکومت نامشروع و ضدبشری در مقابل موج جدید دموکراسی خواهی است . موج جدیدی که با استفاده از ابزار قدرتمند فضای مجازی برایاطلاع رسانی گسترده از نقد دین رسمی (از بعد فلسفی یا سیاسی ) تا افشاگری از جنایات ضد بشری و فساد دستگاهحاکمه توضیح مبانی حقوق بشر و راه کار عملی رسیدن به حاکمیت قانون، آزادی را فریاد میزند.
در این میان شاید گاهی در ظاهر با تلاشهای مهندسی شده و صرف هزینه های گزاف ، حکومت استبداد دینی تلاش کردهو میکندکه این حرکتها را کم ارزش جلوه دهد اما در مقابل نگاهی گذرا به حجم وسیع سانسور اطلاعات توسط حکومتبه صورت مستقیم (مانند فیلترینگ تلگرام)، یا غیر مستقیم (ایجاد شبکه های مجازی واژگونه کردن حقایق، جایی که"می نویسند تا چیزی ننوشته باشند ") اهمیت اطلاع رسانی و آگاهی دادن به عموم مردم بیش از پیش آشکار می شود.
لذا تنها تلاش و جنگیدن برای ریشه کن کردن قوانین خشونت آمیز و ضد بشری اسلام و ساختار حکومت بر پایه آن ، باآگاه کردن عموم مردم به مزایای بهشت زمینی و یک دموکراسی واقعی می تواند جامعه ما را برای همیشه در مقابلدیکتاتوری های دینی و غیر دینی واکسینه نماید.
https://mehrabomidi.blogspot.com/2018/11/blog-post.html?showComment=1542823914492#c6313668016703000074
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر