۱۳۹۷ آبان ۲۱, دوشنبه

طنز پردازی و وضعیت سیاسی اجتماعی ایران


طنز پردازی و وضعیت سیاسی اجتماعی ایران
مهران فاضل زاده حبیب آبادی
 طنزپردازی موجبات بروز بسیاری از مشکلات در جامعه امروزی گردیده  و متاسفانه ما به این مورد کاملا بی اعتنا.
ایران حال حاضردر شرایطی است  که همه چیز رو به سقوط است ..... اما نابودی ملت رو به صعود .
مردم فقط ایستاده اند و مناظره میکنند به مناظری به ظاهر شیرین و خنده دار اما با باطنی تلخ و سوزناک.
عده ای هم مانند دلقک سیرکها به میدان آمده اند و درواقع مردم را بصورت گستاخانه ای مورد تمسخر قرار میدهند اما همچنان مردم میخندند.
طنز همواره درادبیات ایران وجود داشته و دارد ٬ از خواجه حافظ شیرازی گرفته تا گل آقا و در حال حاضر تلگرام و اینستاگرام
فرزانه بهنامزاد کارشناس و دبیر زبان و ادب فارسی اصفهان در مقاله ای با عنوان طنز چیست اورده است که : ادب انتقادی نوعی از ادبیات متعهد و مسئول است که نویسنده را وا می‌دارد تا به امید اصلاح و تغییر نگرش فرد و جامعه به مسائل اجتماعی بنگرد و آن‌ها را با زبانی شیرین و چه بسا تلخ و در قالب انتقاد بیان کند.
 یکی از انواع ادب انتقادی طنز است و طنزپرداز متعهد ٬ با دیدن بیماری‌ها، ضعف‌ها و کاستی‌های اجتماعی همانند پزشکی حاذق، برای درمان این بیماری‌ها و حتی قطع عضو فاسد ٬ از تیغ برنده طنز٬ مدد می‌گیرد و در عین حال لبخندی آرامش‌بخش نیز بر لب‌ها می‌نشاند تا نیش و نوش را در هم آمیزد و درمان را سرعت بخشد.
طنز در پرده است و متین، و نوعی تنبیه اجتماعی است و هدف آن اصلاح و تزکیه است نه مدح، نه ذّم و مردم آزاری اما هزل با رکاکت لفظ و دشنام و عدم رعایت عفت کلام توام است و قصد شاعر در بیان آن ایجاد خنده و مسخره کردن است اما اگر در طنز خنده‌ای باشد خنده علاقه و دلسوزی است ٬ناراحت می‌کند٬ اما ممنون می‌سازد و کسانی را که معروض آن‌اند به اندیشه و تفکر وا می‌دارد.هزل و هجو نگرشی منفی برای تخریب شخصیت است، با زبانی تند همراه با ناسزاگویی و کلمات رکیک و تمسخر، در حالی‌که طنز هدف دیگری دارد و آن اصلاح و سازندگی است .
طنز در سعدی و حافظ به مثابه سخنی تیز و گزنده در ورطه سیاســـت و اجتماع٬ با قصد اصلاح و تربیت میگردد.
فضای سیاســـی اجتماعی دوران حافظ و ســـعدی و تلاش آنها در تبدیل زبان عامه و ابزار تفریح به آلت تنبیه در حیطه زبان، طنزی عمیق میسازد که خصیصه اصلی آن ٬ دادگاهی کردن همه اربابان ریاکاری وظلم است در پیشگاه شعر و نثروحکایت و مثل.
پیش تر و در  دوره مشـــروطه ایرج میرزا می آید و اساس ســـلطنت نشانه میگیرد و علی اکبـــر دهخدا با چرند و پرند مسند استبدادی را .اما از ابتدای حکومت جمهوری اسلامی بر سرزمینمان ایران رفته رفته طنز در بین مردم و حاکمان به گونه ای دیگر بدل گردید ٬طنز وهزل را درهم امیختند به طوری که دیگر طنز٬ عبرت حاکمان را در بر نداشته و مردم را برای امادگی با شرایطی سخت در آینده اماده میکند و یا برای سرکوب افرادی از دل حکومت یا افرادی که به دشمنی با حاکمان برمیخیزند بدل گردیده و انها مورد تمسخر قرار میگیرند و گویی که ابزاری گردید برای ارتقا حاکمان و فریب مردم و شاید آرامشی نسبی و عبدی برای مردم و حکام . طنز های ساخته شده برای آیت الله منتظری که در دوران نزاع وی با خمینی ساخته و منتشر گردید از این قبیل بودند که کاربرد  تخریب شخصیت وی را داشتند.
علی دشتی در کتاب"  دمی با خیام " چنین آورده است که:
 مردی مفاسد و خطاهای گوناگون محیط اجتماعی خود را مشاهده میکند و به مبارزه برمیخیزد
در خویشتن ان همت و در مردم استعداد همگامی میبیند و دعوتی را اغاز میکند و طبعا عده ای گرد وی جمع میشوند.
 تا هنگامی که عده انها کم و صدایشان ضعیف است کسی معترض انها نشده و به طعن و تمسخر اکتفا میکنند ولی اگر کار قدری بالا گرفت نگرانی و تشویش بر متولیان امور جامعه پیدا شده و به دفع خطر و خاموش کردن اتش فتنه برمیخزند.
 طبعا مرد اصلاح طلب٬ شخصی مفسد و اشوب گر و مخل نظم عمومی معرفی شده به زندان کشیده میشود و اگر در دعوت خود اصرار ورزد دچار زجر و شکنجه و عواقبی وخیم تر خواهد شد و شگفت انگیز انکه٬ اجتماع ٬ یعنی همان مردمی که این نهضت برای حفظ شئون زندگانی انها صورت گرفته بود یا ساکت و تماشگر خواهند بود ٬ یا با شدت عمل متولیان همداستان.
این عمل را بارها و بارها از خودمان دیده ایم ان زمان که برای دستگیری دختران خیابان انقلاب هجوم اوردند و او را به پایین سکو پرتاب کردند  یا انجا که در اوایل انقلاب٬ مردم برای اعدام ها همکاری میکردند و به اصطلاح در خودکشی دسته جمعی مشارکت داشتند و یا تماشاگران خوبی بودند .
و در این میانه طنز پردازانی بودند که پا از خطوط قرمز فراتر نهادند و سپس از مرزها  برای حفظ جان خویش .
وچه بسا بودند کسانی که پیرو خطوط قرمزها شدند ٬همان کسانی که به دنبال تعریف نویی از طنز روانه شدند و بنیانگزاران طنزهای محفلی گردیدند و محفلشان گرم شد و سرشان گرمتر.
در کشور ما سیاست مبهم حکومت در فضای مجازی،مردم و فعالان فضای مجازی را در دوگانگی قرار داده است
صدا و سیمای حکومتی به رشـــد شـــوخ بازیها کمکی شـــایان کرده و نوع خاصی از جریان طنز سیاسی و اجتماعی را با خود همراه کرد و با پیوستن به این جرگه و ایجاد برنامه هایی در قالب طنز٬ مواردی در خصوص زندگی را به مردم دیکته کرد البته برای عموم یا کسانی که با برنامه های طنز تحت تاثیر قرار نگرفتند برنامه هایی دیگر طراحی شد تا در کل٬ احساسات عواطف و روحیات مختلف مردم با غم و اندوه وشادی در برابر مشکلات و تنش های سیاسی اقتصادی فرهنگی تحت کنترل هدفمند و روشمند قرار بگیرد .
بهترین مخدر صدا و سیما با نام ماه عسل ساخته شد برنامه ای که توجه قشر ضعیف و فقیر جامعه را به جای فکر به پیشرفت و نگاه به انسانهای موفق وداشتن انتظارات بالا از سطح اجتماعی خود به انسانهایی با مشکلات بسیار زیاد جلب کرده تا مخاطبان به جای فکر مطالبه حقوقشان دو رکعت نماز شکر هم به جای آورند و شکرگزار خداوند خویش باشند و نجوا کنان به خود گوشزد کنند که بدبخت تر از ماهم وجود دارد و به همان وضعیت حقیرانه ای که دارند راضی بمانند.
 در واقع حکومت جمهوری اسلامی با داشتن بیشترین قدرت تاثیر بر افکار عمومی توسط صدا و سیما و با مطالعه روانشناسی و روانشناختی با ارایه این برنامه های چندگانه ٬ سناریوی اتفاقات اینده را در ذهن بینندگان طراحی و تداعی نموده تا جامعه در هنگام برخورد با این موانع بصورت واقعی با شوک شدید روبرو نشود و با نرمی پذیرای آنها باشد.
چنانچه همگی به یاد داریم که در طنز شبهای برره یکی از برنامه هایی که حتی برای مدتی گویش مردم جامعه را با تغییر ایجاد کرده بود٬ چاله ای که در زمین به نام چال اسکندرون بود یک شبه مفقود گردید٬ همگی خنده کنان از آن گذشتیم باذکر این مطلب که مگر میشود چاله را دزدید!!!
ولی در سالهای نه چندان دور با این واقعیات روبرو شدیم :
که دکل نفتی با آن عظمت مفقود گردید و بازهم خندیدیم که دکل کو ؟!!!!!
 در این مبحث قصد به بررسی و یافتن عاملین و دلایل گم شدن این دکل ندارم ٬ فقط در پی آنم که بدانیم چرا واکنش مردم٬ به واکنشی طنز گونه در خصوص این مورد و دیگر موارد تبدیل میگردد .
در برنامه طنز قهوه تلخ در سکانسی از فیلم شاهد حراج ایران بودیم که مستشاران شاه میگفتند تا مشتری دست به نقد است ایران را یکجا بدهیم برود!!!! و همه خندیدیم  و خم به ابرو نیاوردیم ٬تا امروز که خزر را دادند رفت و آبی هم ازآب تکان نخورد!!!!!!
در فیلم طنز دیگری آقا هاشم به خاطر تنگدستی موز را از فرزندش میگیرد و میخواهد که میوه ها را به میوه فروشی برگرداند و ما خندیدیم!!!
 تا امروز به راحتی شاهد فقر و تنگدستی پدران در زندگی واقعیشان باشیم که چگونه شرم خانواده را متحمل میشوند!!!
در خصوص اوضاع اقتصادی نیز با ترفند طنز درد خود را دوا میکینم در یک کلیپ٬ شخصی که با وانت بار خود خربزه میفروخت با صدای بلند فریاد میزند که خربزه هر کیلو 5 میلیون تومان  ویا انجا که با توجه به قیمت کزایی رب گوجه چند جوان به یک شیشه رب گوجه را دردست گرفته و چرخ زنان نجوا میکنند که یارب نظر تو برنگردد!!!!
و به همین راحتی فراموش کردیم که قیمت هر شیشه رب گوجه 20 هزار تومان است!!!!
حتی در این میان نسبت به اخطارها و سخنان عاملین حکومتی نیز طنز پردازی میگردد تا مردم جامعه نرمشی در برابر ان سخنان نشان داده و با همان نرمی پذیرای واقعیات تلخ دوران زندگی خود باشند و آن را بپذیرند.
طنزهایی از سخنرانی جنتی میشنویم که میگوید مردم حاضرند بدترین گرسنگی ها را متحمل شوند یا دیگری که میگوید مردم فلان کشور با لنگ میجنگند و نان خالی میخورند و ... و بعد میبینیم که همان شد که نباید میشد همانی شد که به آن میخندیدیم!!!!
نکته جالب توجه در زمینه این اخبار، واکنش مردم است؛ مردمی که مثل بسیاری از اتفاقات تلخ و مصیبت‌بار پیش از هر عکس‌العمل دیگری دست به ساخت و دست و به دست کردن ‌جوک و مطالب طنز درباره آن اتفاقات زده‌اند. هنوز بسیاری از ما در خاطرمان هست ‌جوک‌هایی که بعد از ماجرای اسیدپاشی اصفهان که برایمان ارسال شده بود وهنوز هم خیلی ها ‌جوک‌های ماجرای تعرض دو پلیس فرودگاه عربستان به دو نوجوان ایرانی را به زبان میرانند و لابه‌لای پیام‌ها یکی دو ‌جوک درباره فساد اقتصادی و اختلاس‌های کلان در جامعه پیدا می‌شود و یا در همان برنامه های شو تلویزیونی از اختلاسگران با خنده و شادی یاد میشود و از همه جالبتر اینکه تماشاچیان دورهمی به تشویق میپردازند و جناب خان میپرسد که : خاوری تشویق ندارد ؟ !!!!
یکی از عوامل ایجاد اختلاف و تفرقه اندازی بین اقوام مختلف ایرانی نیز همین طنز پردازی هاست که در نادر مواقعی به واکنش هایی توسط مردم بومی آن مناطق منجر گردیده است واصلا گویی جز‍و لاینفک زندگی‌مان شده که به یکدیگر و به اتفاقات تلخ و تاسف بار زندگیمان طنز گونه بنگریم و به راحتی از آن گذر کنیم .  
شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که وقتی خبری سیاسی را به کسی میدهید در جواب بگوید طنزش نیز ساخته میشود.!!!!
و خلاصه زندگی سخت و طاقت فرسا در شرایط کنونی جامعه شرایط را اینگونه مهیا کرد که عده ای بتوانند با اجرای استنداپ کمدی٬ دردهای واقعی جامعه را به شکلی ماهرانه به خوردمان بدهند و ما در کمال ارامش به جای اشک بر آن٬ تشویق کنان ٬خنده روان کنیم و سر از پا نشناسیم تا خود را به یکی از این محافل برسانیم و با وجود اوضاع نابسامان اقتصادی مبلغی هم بپردازیم که از شرکت کنندگان باشیم و مدام میگوییم که عجب جراتی داشت و عجب حرفی زد !!!!
چرا که از این نیز غافلیم که ساخت این مجموعه ها به عنوان سوپاپ اطمینان کنترل جو جامعه عمل میکند و از خشم و نارضایتی جامعه به میزان بسیار زیادی میکاهد.  
حتی برنامه های انتقادی نیز برای رفاه حال مردم جامعه طراحی نشده اند . مگر امکان دارد که با وجود حکومتی بودن صدا و سیما و لحاظ کنترل های گوناگون٬ آزادیهایی این چنین در آن بوجود آید و برنامه ای با نام حالا خورشید بدرخشد و روشن نمایی کند ؟!!!! با اندکی تامل در میابیم که مگر دیگر آزادیخواهان چه گفته اند که سهمشان زندان است و شکنجه . اگر من و شما ودگری که این متن را میخوانیم و می‌شنویم عین به عین آن  عبارات اعتراضی را در جایی از ایران بگوییم چه چیز در انتظارمان خواهد بود.؟؟!!!!!
در حکومتی که آزادی بیان در آن جرم است چگونه چنین مواردی امکان پذیر است؟
باید به این نکته توجه داشت که  اساسا وجود این برنامه ها بسیار تاثیر گذار و خوب است و باعث آگاهی رسانی است ولی باید بدانیم که این امر در صورتی محقق میگردد که به همه ابعاد جامعه پرداخته شود و همه در برابر آن یکسان باشند از همه مهمتر به منظور بازیچه قرار دادن افکار عمومی و فریب مردم نباشد.

طنز پردازی در درازمدت٬ منجر به بی مسیولیتی ما و به فراموشی سپردن حقوقمان میگردد و اینگونه است که وزیری یا سفیری و... با وقاحت و بیشرمی تمام چیزهایی میگوید که مارا هیچ خرسندی نیست ولی ما کماکان جوک می‌سازیم و منتشر می‌کنیم و به خیالمان است که آزادیم و وزیر را اینگونه تنبیه کردیم و جامعه دارد پیشرفت میکند و همه چیز عالی و بر وفق مراد است.
یکی از جملاتی که اغلب در دوران دانش‌آموزی از معلمان و مریبان خود شنیده‌ایم این بوده که ((به هم نخندیم، با هم بخندیم)).
اما بیایید تا از این پس قبل از اینکه با هم بخندیم تفکر کنیم که به چه بخندیم !!!!
 بیندیشیم که مبادا خنده امروز ما ٬ تلخ تر از گریه فردایمان باشد!!!
 و بدانیم که هر چیز خنده داری را نباید انتشار دهیم و در انتشار طنزها دقت کنیم !
 اگر نمیتوانیم بر دوستی یا عزیزی که این گونه طنزها را برایمان ارسال میکند متذکر شویم خود نیز ناشر آن نباشیم . بیایید تا ما اولین باشیم برای این مبارزه و این آگاهی رسانی و اینگونه این  راه قراموشی حقوقمان را مسدود کنیم و فرهنگ مان را باز بیابیم .


Mehran Fazelzadeh


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازداشت ۸ نوکیش مسیحی در بوشهر توسط نیروهای امنیتی

بازداشت ۸ نوکیش مسیحی در بوشهر توسط نیروهای امنیتی